در حال بارگذاری ...
...

سکوتی که تبدیل به بغضی شد که در"بدرود امپراطور" خواهد ترکید. سکوت من سرشار از تمامی درد و رنج‌هایی است که در لایه‌های مختلف جامعه دیده‌ام و در آن سیر کرده‌ام و به این فکر افتاده‌ام که تئاتر و این گونه تئاتر باید در خدمت چنین جامعه‌ای باشد.

سکوتی که تبدیل به بغضی شد که در"بدرود امپراطور" خواهد ترکید. سکوت من سرشار از تمامی درد و رنج‌هایی است که در لایه‌های مختلف جامعه دیده‌ام و در آن سیر کرده‌ام و به این فکر افتاده‌ام که تئاتر و این گونه تئاتر باید در خدمت چنین جامعه‌ای باشد.

بهاران بنی‌احمد:
علی پویان سکوتش را می‌شکند و بعد از سال‌ها، "بدرود امپراطور" را روی صحنه می‌برد. این اولین خبری بود که درباره او و نمایشش شنیدیم و پس از آن سراغ او و گروهش رفتیم تا در آخرین روزهای تمرین بتوانیم با آن‌ها گپی بزنیم.
حرارت و انرژی او چه سر تمرینات و چه زمان مصاحبه در کمتر کسی دیده می‌شود. قبل از مصاحبه با همه گروهش درباره اجرا مشورت می‌کند و بیشتر از تئاتر متعهد و تماشاگر مسئول صحبت می‌کند. چیزهایی که بیش از دیگر چیزها دغدغه‌های ذهنی او به شمار می‌آیندو شاید بتوان گفت مشخصه اصلی کارگردانی او هستند.
گفت‌وگوی کوتاه او با سایت ایران تئاتر هم نمی‌تواند باعث شود او از تعهد و دغدغه‌ رسالت هنرمند در هنر صحبت نکند. این تمام باور علی پویان است، گرچه تماشاگر با دیدن اجرا بهتر می‌تواند درباره باورهای کارگردان قضاوت کند.
وقفه طولانی که در این مدت افتاد و شما کارگردانی نکردید به خاطر شرایط بود یا خودتان انتخاب کردید؟
هر دو. شرایط گاه طوری بوده که من تن ندادم. من انتخاب می‌کنم، چون مهم نیست در سال چند کار می‌کنید بلکه مهم این است که چطور کار می‌کنید. وقتی قرار است کاری را انجام دهم فکر، احساس و باور خودم هم باید در آن کار باشد و تا حالا طبیعی بوده که تن به هر کاری ندهم و آن وقت است که شما به من می‌گویید کم کار!
این که به شما بگویند کم کار، ناراحت‌تان می‌کند؟
من ترجیح می‌دهم 10 سال دور باشم اما وقتی برمی‌گردم حرفی برای گفتن داشته باشم که در خور و شایسته هنر تئاتر باشد، وقتی مخاطب آن را می‌بیند در واقع بخشی از زندگی خود را روی صحنه ببیند. همذات پنداری یا همدردی کند. من هرگز پیرو این فلسفه نبودم که در شرایط سخت، تنهایی و دردمندی جامعه وظیفه هنر و هنرمند یک پنجره بیگانه رو به خوشبختی باز کردن برای مردم است، چون همه پنجره‌ها بسته است و باز شدن یک پنجره در شرایط سخت و دردمند جامعه اصلاً نه تنها مناسب و هماهنگ نیست بلکه در جهت ناباورانه و غیر واقع بینانه خواهد بود. می‌توان گفت وظیفه هنرمند هم سویی با تمامیت جامعه است و نه قشری خاص.
خودتان چقدر سعی کردید نکاتی را که می‌گویید رعایت کنید تا برای جامعه نمایش ایرانی مفید‌ باشد؟
صد در صد رعایت کردم. من سعی کردم به دنبال پیام شخصی‌ام باشم. من شخصاً پیامی می‌دهم و هیچ مرز و محدودیتی ‌به دلیل زمان و مکان برای این پیام قائل نیستم. این پیام می‌تواند مسئله منِ ایرانی باشد و یا تمام انسان‌ها در هر نقطه‌ای از جهان. پیام عشق و تنهایی، آزادی و حقیقت. بگذارید من از شما بپرسم آیا در هر نقطه از جهان انسان‌های شیفته حقیقت، تشنه آزادی و در پناه عشق و تنهایی خود را به سامان نمی‌رسانند؟ این‌ها پیامی است که من در دنیای سرد و بی‌روح جامعه ایبسن و از اعماق سکون و سکوت این جامعه به دست آوردم.
و فکر می‌کنید این پیام آن قدرها که شما فکر می‌کنید، می‌تواند برای مخاطب خصوصاً نسل جوان لازم کارآمد باشد؟
وقتی به جامعه‌ام می‌نگرم، فکر می‌کنم بله نیازی در حد نان و زندگی است به خصوص در نسل جوان جویای حقیقت و تشنه آزادی.
فکر نمی‌کنید سکوت چند ساله‌تان در این تفکر نقش داشته؟ به هر حال این مدت شما همه چیز را مثل یک ناظر بی‌طرف دیدید و حرف نزدید.
بله، سکوتی که تبدیل به بغضی شد که در"بدرود امپراطور" خواهد ترکید. سکوت من سرشار از تمامی درد و رنج‌هایی است که در لایه‌های مختلف جامعه دیده‌ام و در آن سیر کرده‌ام و به این فکر افتاده‌ام که تئاتر و این گونه تئاتر باید در خدمت چنین جامعه‌ای باشد.
منظورتان چه نوع تئاتر و دقیقاً کدام جا‌معه است؟
جامعه خودمان و تئاتر اندیشمند، سنگین، فلسفی و معناگرا.
فکر می‌کنید مخاطب این نوع تئاتری که می‌گویید چه کسانی هستند؟
حرف تازه‌ برای جامعه جست‌وجوگر و حقیقت‌گر و واقع بین تئاتر، پیامی ارزشمند و حتی ناب دارد. من به کسانی اعتقاد ندارم که برای تئاتر و آن چه بر صحنه می‌گذرد، انشاء می‌نویسند. من به آن قلم‌های شرافتمندی می‌اندیشم که نان را به نرخ روز نمی‌خورند و حق را در جای حق می‌گویند و هرگز فضلیت و حقیقت را در قربانگاه مصلحت و خودخواهی به مسلخ نمی‌برند.
در مورد سبکی که کار می‌کنید، فکر نمی‌کنید از شیوه‌های دیگری هم می‌شد برای اجرای متن ایبسن استفاده کرد؟
تئاتر نباید راحت الهضم و به دور از تفکر و اندیشه باشد یا صرفاً برای تفنن، تفریح و سرگرمی، من این طور فکر نمی‌کنم. چون رسالت من و تئاتر من ایجاد اندیشه و در خودنگری از سوی مخاطب است و مدعی هستم که مناسب‌ترین سبکی که برای بیان آن تفکر می‌توان استفاده کرد، سبک رئالیستی است و من از آن دفاع می‌کنم!
موج جدیدی از تئاتر مدرن دنیای امروز تئاتر را فراگرفته چقدر به این نوع تئاتر تعلق دارید و یا دوست دارید کار کنید؟
من این موج و روند را یک Show می‌دانم که هر کس می‌تواند بعد از دیدن لحظاتی از آن نمایش صندلی خود را ترک کند و از دیدن آن Show جدا شود بدن هیچ مسئولیتی! در حالی که تئاتر ارتباط تنگاتنگی میان بازیگران است با مردم.
آیا دلیل انتخاب بازیگران سرشناس در بین اعضای گروهتان برای موفقیت بیشتر در گیشه نبود؟
من با تناسب در راستای نقش و کاراکتر، همکارانم را دعوت کرده‌ام بدون آن که برای من پشتوانه تبلیغاتی یا اشتهار آن‌ها مطرح باشد و اگر هم این اتفاق در گروه من افتاده است من از آن استقبال هم می‌کنم، ولی من با این هدف از آن‌ها دعوت نکرده‌ام.
حالا که سکوت را شکستید و دوباره به عرصه کارگردانی برگشتید برنامه‌ای هم برای بعد از این نمایش دارید؟
بله، به زودی دست به پروژه بزرگ ایرانی"رودکی" می‌زنم که محصول مشترک ایران و کشورهای فارسی زبان است.
و حرف آخر؟!
امیدوارم من، بلکه کار من! مورد نقد و نظر کسانی قرار گیرد که خود سختی‌های صحنه را کشید‌ه‌اند و باورشان جهانی به دور از هیاهو است و به دنبال حقیقت و آزادی هستید.